زير باران
زير باران يك شبي با هم قدم خواهيم زد
بهترين شب را براي خود رقم خواهيم زد
از گل و بلبل براي يكدگر خواهيم گفت
خوش ترين اشعار عالم را قلم خواهيم زد
با كمال افتخار از وصل خود خواهيم گفت
از وصال عشق خود، تا صبح دم خواهيم زد
حظ خود را ميبريم و نان خود را ميخوريم
طعنه ها بر اين جهان و بيش و كم خواهيم زد
باد و عرفان ميوزد از لا به لاي شاخه ها
ساغري از مي، كنار هم به هم خواهيم زد
گر سراغ خانه ي ما را بگيرد درد و غم
دست رد بر سينه ي اندوه و غم خواهيم زد
مطلع خواهيم كرد آفاق را از بزم خويش
دم از آن شب، دم به دم خواهيم زد
خواب خوبي ديدم و صبحش معبر وعده داد
زير باران يك شبي با هم قدم خواهيم زد
(حسن احرامي)
غزل انسان
بي چتر، زير اشك زمستان قدم زديم
در خلوت شلوغ خيابان قدم زديم
يادش بخير، آن شب روشن كه شر شديم
در شهر، آس و پاس و خرامان قدم زديم
شانه به شانه، دست به دست و ترانه خوان
زير نگاه خيس درختان قدم زديم
در قهوه خانه، چاي رفاقت زديم و بعد
در كوچه هاي كوچك گرگان قدم زديم
حسرت نگاه، رهگذران رد شدند و ما
با چشمهاي شسته از آنان قدم زديم
بر روي بام كاهگلي، ياكريم خواند
بر سنگفرش كوچه، غزلخوان قدم زديم
يادش بخير، صبح ازل يا شب ابد
بي چتر زير بارش عرفان قدم زديم
(حسين عبدي)
-3-
باید تو را همیشه به دقت نگاه کرد یعنی نه سرسری، سر فرصت نگاه کرد
خاتون! بگو که حضرت خالق خودش تو را وقتی که آفرید چه مدت نگاه کرد
هر دو مخدرند که بیچاره می کنند باید به چشم هات به ندرت نگاه کرد
هر کس نظاره کرد تو را دلسپرده شد فرقی نمی کند به چه نیت نگاه کرد
عـارف اگر بـرای تقـرب به ذات حق زاهـد اگـر بـرای مـلامت نگاه کرد
تو بی گمان مقدسی و کور می شود هر کس تو را به قصد خیانت نگاه کرد
(مسلم محبي)
نظرات شما عزیزان:
|